دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44


دَرْ زُلْفِ چونْ کَمَنْدَشْ اِیْ دِلْ مَپیچْ کانْ‌جا

سَرْها بُریدِهْ بینیْ بی جُرم و بی جِنایَتْ

کاشیِ مسجدِ دل
  • ۹۷/۰۲/۱۳
    ...
آخرین نقشِ کاشی

شبیه

جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ب.ظ

خدا چاره کرد که از ما بگیرد تا ... تا ...

و بعد دانست که وقتی گرفت آن شد که زرمان نوشته است ...

....

«اندیشهٔ هجر دردناکت
آویخته جان من به مویی»
:: عراقی

جان جان جانم

حکایت حکایت نرسیدن‌ها بود و به‌سختی از‌دست‌دادن‌ها. بود. وقتی ریشهٔ زندگیت را جوان‌جوان...... بقیهٔ ازدست‌دادن‌های دنیا انگاری بازی است. باری نیست. خمت نمی‌کند. این را تو عزیز ازدست‌داده خوب می‌فهمی؛ برای من هم همین کافیست. حرفش را نزنیم.

جان جان جان
حالا حقیقت گذشتن و رهاکردن برای دیگران است؛ به‌راحتی. از دستهای خالی ما، همه را بردارند هیچ خم به ابرو نمی‌آید.
می‌بینی؛ در همین دو بند هم میم به‌مرور از جان گرفته شد.

به اضافه ی عکس موهای سپید شده‌اش از هجر ... +

 

  • فاطمه‌‌ی پدر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی