فدای تو از روزی که متولد شد تا به ابد ...
چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ب.ظ
تو دستت از دنیا کوتاه نشد ... این من بی چاره ی درمانده هستم که دستم از تو کوتاه شده ... امروز که تولدت بود به خاطرم آمد تمام سالهایی که دستم می رسید و هیچی نبودم برایت در این روز که باشکوهترین روز بوده برایت ... از دستهام بدم میآید ...
قرآن را باز کردم و جزء 21 را بهت هدیه کردم ... با عنکبوت و احزاب کامل ... از ناتمام گذاشتن سوره ها خوشم نمیآید ... با این دستها قرآن دست گرفتن و هدیه دادن به تو به دل خودم ننشست .. به دل تو چطور بابا ؟.. هدیه ام را دوست داشتی ... تمام عمرم اگر ازت بخواهم مرا بخاطر کم کاریهام ببخشی ، باز هم کم است ... مرا ببخش
- ۹۴/۰۲/۰۲