دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44


دَرْ زُلْفِ چونْ کَمَنْدَشْ اِیْ دِلْ مَپیچْ کانْ‌جا

سَرْها بُریدِهْ بینیْ بی جُرم و بی جِنایَتْ

کاشیِ مسجدِ دل
  • ۹۷/۰۲/۱۳
    ...
آخرین نقشِ کاشی

روزت ...

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

ببخش که هیچوقت دختر ِ روزهای پدر نبودم برات ... سال قبل هم ...

چقدر به دلم افتاده بود سال دیگه حتما بهت تبریک بگم ... چقدر گفته بودم حالا که رفتی سر کار سال دیگه می تونی ...

بابا .. امسال هم سر کار نیستم ... تو که رفتی کاری رو که تازه شروع کرده بودم گذاشتم کنار اومدم پیش مامان ... ولی بازم نمی تونم تبریک بگم .. اینبار واقعا ناتوانم .. چون تو نیستی ... چی دارم می گم .. تو که خودت همه چی رو می دونی ..

کاش می مردم و این روز رو نمی دیدم ..

  • فاطمه‌‌ی پدر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی