- ۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۸:۵۱
دوست ندارم اصفهان را ... گاهی دلم میخواهد روی سنگفرشهای این شهر بد بنشینم و زار بزنم از ته دلم ... هر روز زارتر از روز قبل ... زارتر ... دلتنگتر ...
خوب میدانی که چقدر خوشحال میشوم وقتهایی که خوابت را میبینم ... از خوابهام نرو .. هیچوقت ... با من حرف بزن ... از خودت بگو ..
زیارت چهارم را هم رفتم ... زیارتت قبول بابا .
هوا ابری شده .. یکجور ابر خاص ... و من اصلا شوقی به باران ندارم ...
صدای زمزمه اش از توی حیاط میآید ... نشسته روی سکو و انگشتش را سمت اسمان گرفته و تکان میدهد و حرف میزند و گریه میکند ... این هم از روز عید ما ... اگر دیشبِ انقدر بد و وحشتناکی را پشت سر نگذاشته بودم ... اگر مطمئن بودم ترتیب اثر میدهی، برای آرامشش دعا میکردم ... اما وقتی مطمئنم در دم و دستگاه تو غم هست و خوشی نیست ... چقدر خوب است که دلتنگت هستم و هیچکس نمیتواند این دلتنگی را ازم بگیرد ...
امروز مسافر اصفهانم ... این شهر نحس ... تنها انگیزهام برای رفتن، تصمیمی است که برای زیارت قم گرفتهام، آخر هفته ... ان شاء الله .
این همه که در تب و تابم .. این همه که دلم آشوب است، برای این است که نمیخواهم از دستت بدهم ...
یعنی باید راهم را از راهت جدا کنم؟ ... یعنی تو این را میخواهی ؟ ... راه دیگری ندارد؟ ...
باشد! .. باشد!
دریغ کردن دوستی هنر نیست ... اصلا هنر نیست ... هنر این است که با تن عریان بر زمین داغ خوابانده باشندت و دست و پاهات را از دو طرف به زمین میخ کرده باشند و روی سینهات تختهسنگی بزرگ گذاشته باشند و تو فریاد بزنی ؛ دوستت دارم! ...
و من هیچ نفهمیدم تو چرا به بی هنری اصرار داری ...
و من نفهمیدم تو چرا دوستتدارمهای منِ عریان ِ چهارمیخ شده به زمین را نشنیده میگیری ...
امشب شب اولی نیست که به خودم میگویم نباید این همه عاشق بود ... شب آخر هم نیست ... اما ... تنهات میگذارم ... چنان که تنهام گذاشتی
× عنوان این پست درد دارد ... رنج دارد ... مرگ دارد ... بمیرم برای دل بی پناهت ... بمیرم برای دل بی پناهم ...
سلام بابا ... عیدت مبارک ... دلم کاش پر کشیدن به سمتت رو بلد بود ... عیدت مبارک عزیزدلم ...
امروز گفتم برم بین دوستا ... فرصت خوبیه که کمی حال و هوام رو عوض کنم ... رفتم ... چند ساعتی نشستم اما هیچکی نیومد ... حتی اونایی که هرشب میاومدن هم ... عیب نداره ... تنهایی هی گفتم عیدم مبارک .. عیدم مبارک ... عیدم مبارک ... ناراحت هم ... هستم ... ولی ...
من انقدر زیاد باهوشم که بفهمم چه خبره ... ولی انقدر زیاد غمگینم که میگم به جهنم که چه خبره ...
از آنجاهای زندگی که الکی سرم را گرم میکند تا غافل شوم از اتفاقی که افتاد ... متنفرم!
بابا ... امروز جاروبرقی را روشن کردم و کل خانه را تمیز کردم ... اگر بودی حتما خوشحال میشدی ...
توی خاطراتم صدای بلند بلند حرف زدنت هست ... حتی فریاد زدنت هم ... اما صدای قهقه زدنت نیست ... چرا هیچوقت بلند نخندیدی؟ ...
تا سحر چشم روی هم نگذاشتم ...به ساعت نگاه کردم، چیزی به اذان نمانده بود ... چشمهام پر خواب و دلم پر از غم ... صدای اذان که آمد سرم را گذاشتم روی بالش و گفتم؛ انقدر غمگینم کردهای که نمیتوانم بیایم در خانهات ... نمیتوانم از نوع ِ چه فایده که بیایم ... نماز نخوانده خوابیدم ... آدم باید خیلی بیچاره باشد که نماز اول وقت را بگذارند جلوش و او پسش بزند ... تشنه و گرسنه باشد و نخورَد، نیاشامد ... آدم باید بی چاره شده باشد که مثل من شکلِ آدمهای بیچارهها بشود ... سرکش شدهام و به خودم حق میدهم برای خوب شدنم هر کاری بکنم ...
دلم خیلی برات تنگ شده بابا .. راه می رم و انگار دنیا روی آبه ... دنیا رو بی تو نمیخوام بابا ... دلم خیلی برات تنگ شده ... چرا خدا نذاشت من قربونت بشم؟ چرا؟ ... حالم انقدر بده که گاهی فکر میکنم زیاد زنده نمیمونم ... تمام اصولم در هم شکسته .. تمام بنیانهایی که تو بودی و زندگی برام ساخت، با رفتنت در هم فرو ریخته ... بابا حالت خوبه؟
از دکترت متنفرم بابا،از اینکه توی مصاحبههاش گفته بیمار امانت خداوند هست اما وقتی تو حالت داشت بد میشد رفت خوابید و گفت همه چی طبیعیه در حایکه هیچی طبیعی نبود و وقتی هم که حالت بد شد و بیهوش شدی برای شرکت توی یه مراسم مزخرف رهات کرد و رفت، با این توجیه که وجودش در روند درمان تاثیری نداره ... از دکترت متنفرم بابا، بخاطر اینکه اونقدر اعتماد به نفس بی جا داره که حواسش نیست خدا عزراییل رو نشونده دم در اتاق بیمارهاش ... از دکترت متنفرم اما نه گله و شکایتی میکنم ازش نه واگذارش میکنم به خدا ... از دکترت متنفرم بابا و ایمیلش رو گم کردم و هر چی امشب گشتم پیداش نکردم تا به خودشم بگم که نمیبخشمش ... از دکترت متنفرم بابا، اما بدخواهش نیستم چون آدمها میرن و جونشون رو میسپارن دستش ... دعا میکنم حتی یه مریض هم زیر دستش جون نده اما هیچوقت نمیبخشمش ... بابا، بعد اون روزای سخت،حالت بهتره؟؟