دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44


دَرْ زُلْفِ چونْ کَمَنْدَشْ اِیْ دِلْ مَپیچْ کانْ‌جا

سَرْها بُریدِهْ بینیْ بی جُرم و بی جِنایَتْ

کاشیِ مسجدِ دل
  • ۹۷/۰۲/۱۳
    ...
آخرین نقشِ کاشی

۲ مطلب با موضوع «صدات میِ‌زنم به دعا :: دعای عرفه» ثبت شده است

رفته‌ایم به قربانگاه .. خنجر به دست .. قربانی زیر دست‌هامان است ... راضی .. آرام ...

صدای /حسین/ می‌آید .. یا مُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ از ذبح پسرش ...

گریه می‌کنم ... گریه می‌کنم .. برای گلوهای به خنجر‌ نشسته ... برای سرهای بریده ...

 

آه عرفه ... عرفه ... عرفه‌ی /حسین/ ... تو مرا خواهی کشت،‌ امسال ...

  • فاطمه‌‌ی پدر

مثلاً زنده بمانم و عرفه‌ی امسال را ببینم و اربعین‌ش را هم

...

و دوباره برسم به آنجا که فرمود؛  أَسْئلُکَ فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ

و آنچنان گریست که از دیده‌های مبارکش اشک جاری شد و شانه‌هاش لرزید

 

* ... و گردن و عهد پدرم را ... و گردن و عهد مادرم را  ... و گردن و عهد خواهران و برادرانم را ... و گردن و عهد آنها که می‌شناسم و نمی‌شناسمشان را  ... و گردن و عهد مرا و او را که دوست دارمش ...

اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ

سپاس خدایی را که براى حکمش برگرداننده‌‏اى نیست ...

اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها

تو پناهگاه منى زمانى که راهها با همه وسعتشان درمانده‌‏ام کنند،و زمین با همه پهناورى‏اش بر من تنگ گیرد ...

 اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ

و اَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا رَبِّ یا رَبِّ ...

 

  • فاطمه‌‌ی پدر