شِکْوهی دل ...
اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ
خدایا اى اهل بزرگى و عظمت و اى شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و اى شایسته عفو
وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى
و رحمت و اى شایسته تقوى و آمرزش از تو خواهم به حق این روزى که
جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً]
قرارش دادى براى مسلمانان عید و براى محمد صلى الله علیه و آله ذخیره و شرف
وَ کرامتا وَمَزِیْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ
و فزونى مقام که درود فرستى بر محمد و آل محمد و درآورى مرا در هر خیرى که
اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ
درآوردى در آن خیر محمد و آل محمد را و برونم آرى از هر بدى و شرى که برون آوردى
مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
از آن محمد و آل محمد را - که درودهاى تو بر او و بر ایشان باد - خدایا از تو خواهم
خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُکَ الْصّالِحُونَ
بهترین چیزى را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته ات.
* خدایا از خودت به خودت شکایت می کنم ... شکایت بنده ای که بیش از توان و ظرفیتش آزمودیش ... شکایت بنده ای که پس از سختترین آزمایش عالم رهاش کردی تا چون ذره ای بی پناه در باد از تو دور و دور و دورتر شود ... گمان من به تو این نبود الهی! ... گمان من به تو این نبود ... گمان من از فضل و رحمتت این نبود ... گمان من از خدایی و صاحب عرش عظیم بودنت نه این بود که نشانم دادی ... ای اهل الکبریاء والعظمه ... گمان تو از طاقت من چه بود ؟! ...
* خوب است که اینجا غیر از تو و من هیچکس نیست ... من هم نیستم حتی ... خوب است که فقط تویی ...
- ۹۳/۰۵/۰۶