آدمها ... کلمهها ... آهنگها ...
آهنگها غمگینم میکنند ... حتی آهنگهای شاد ... حتی آهنگهای معمولی ِ زیبا که اصلا قصد ندارند کسی را خیلی ناراحت یا خیلی شاد کنند ... کلمهها هم غمگینم میکنند ... وبلاگها هم ... آدمها ... آدمها هم ... حتی آدمهای مثل خودم که غمگینند و توی وبلاگشان از رفتن باباشان نوشتهاند ... آدمهایی که زندهاند ...
* بعد فکر کردهای چه میکنم ... بدو بدو می روم همانجا که 9سال است میروم ... نه! ... 6 سال است ... میروم همانجا و در سکوت هی نگاه میکنم ... چه چیز را ؟ ... سکوت خودم را و سکوت دیگران را ... بعد هی دلم تنگ میشود برای خودم و برای دیگران ... با خودم فکر میکنم این یکی خانه را کی ازم خواهد گرفت خدا ... تا دیگر جایی جز آغوش خودش نداشته باشم؟ ... ببین! از آن یکی پست تا این یکی پست هنوز هم ازت میترسم ... بیا و رحم کن و این ترس از قابض بودنت را نگذار اینهمه در جانم ریشه بدواند ... دلم گرفته خدایا ...
- ۹۳/۰۵/۱۵