1. مُحرَم ِ حسین ...
سه شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۱۴ ق.ظ
باب الحواحج ِ دلم آب حیات در کاسهی دو دست، آمده بود برای شِفا .. وقت شَفا بود اما ...
پیوند دستها را از هم گشود و آب به نهر ریخت .. و من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود .. زمین خوردم ...
چقدر گریه کنم برای زمین خوردنتان آقا .. چقدر!
سیاه ِ تنم .. کبودِ دلم .. برای شماست ...
خاکبوسم آقا .. با تمام بدیهام.
دلم عرفهی بین الحرمین است ... دلم تاسوعا و عاشورای بین الحرمین است .. دلم اربعین ِ بین الحرمین است ...
- ۹۳/۰۶/۲۵