2. درد
دلم خیلی برات تنگ شده بابا .. راه می رم و انگار دنیا روی آبه ... دنیا رو بی تو نمیخوام بابا ... دلم خیلی برات تنگ شده ... چرا خدا نذاشت من قربونت بشم؟ چرا؟ ... حالم انقدر بده که گاهی فکر میکنم زیاد زنده نمیمونم ... تمام اصولم در هم شکسته .. تمام بنیانهایی که تو بودی و زندگی برام ساخت، با رفتنت در هم فرو ریخته ... بابا حالت خوبه؟
از دکترت متنفرم بابا،از اینکه توی مصاحبههاش گفته بیمار امانت خداوند هست اما وقتی تو حالت داشت بد میشد رفت خوابید و گفت همه چی طبیعیه در حایکه هیچی طبیعی نبود و وقتی هم که حالت بد شد و بیهوش شدی برای شرکت توی یه مراسم مزخرف رهات کرد و رفت، با این توجیه که وجودش در روند درمان تاثیری نداره ... از دکترت متنفرم بابا، بخاطر اینکه اونقدر اعتماد به نفس بی جا داره که حواسش نیست خدا عزراییل رو نشونده دم در اتاق بیمارهاش ... از دکترت متنفرم اما نه گله و شکایتی میکنم ازش نه واگذارش میکنم به خدا ... از دکترت متنفرم بابا و ایمیلش رو گم کردم و هر چی امشب گشتم پیداش نکردم تا به خودشم بگم که نمیبخشمش ... از دکترت متنفرم بابا، اما بدخواهش نیستم چون آدمها میرن و جونشون رو میسپارن دستش ... دعا میکنم حتی یه مریض هم زیر دستش جون نده اما هیچوقت نمیبخشمش ... بابا، بعد اون روزای سخت،حالت بهتره؟؟
- ۹۳/۰۷/۱۶