برگ لرزان
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ق.ظ
اون بدترین سال، همین روزهایی که گذشت، آرزوی من به دوش کشیدن تو بود از نجف تا کربلا ... پیاده ... اربعین ... خیلی التماس کردم و امید از درونم پر کشیده بود و این التماسها نخ باریک و پوسیدهای بود برای جدا نشدن ... خدا خودش می دونه اگر قسمتم نمی شد چه ویرانه ی ویران تری می شدم ... رفتم و به پاهای تو قدم قدم رفتم از حرم پدر تا بین الحرمین پسرها ... سپردمت دست خودشون که پناه روزها و شبهات باشن ... یادم نیست تشکر کردم یا نه ... خدایا شکرت ...
اربعین امسال رو با عطش بیشتری طلب کردم ... من زمین خورده ی حکمت های سخت و برگشت ناپذیرتم ... شاخه شکسته ای بیش نیستم و ترمیم شکستگی قلبم فقط به کربلا امکانپذیره ... زمینم نزن بیشتر از این ... دنیا رو برام جهنمتر نکن با رد آرزوها و خواسته های زیاده از حدّم ...
منتظر اجابتم یا رب العالمین ..
- ۹۴/۰۴/۲۰