دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44

هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیق .. الْمَحْزُونِ‏ الْمَهْمُوم .. هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِق .... و مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ ...

دو صفر چهل و چهار ... 00:44


دَرْ زُلْفِ چونْ کَمَنْدَشْ اِیْ دِلْ مَپیچْ کانْ‌جا

سَرْها بُریدِهْ بینیْ بی جُرم و بی جِنایَتْ

کاشیِ مسجدِ دل
  • ۹۷/۰۲/۱۳
    ...
آخرین نقشِ کاشی

برگ لرزان

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ق.ظ

اون بدترین سال، همین روزهایی که گذشت، آرزوی من به دوش کشیدن تو بود از نجف تا کربلا ... پیاده ... اربعین ... خیلی التماس کردم و امید از درونم پر کشیده بود و این التماسها نخ باریک و پوسیده‌ای بود برای جدا نشدن ... خدا خودش می دونه اگر قسمتم نمی شد چه ویرانه ی ویران تری می شدم ... رفتم و به پاهای تو قدم قدم رفتم از حرم پدر تا بین الحرمین پسرها ... سپردمت دست خودشون که پناه روزها و شبهات باشن ... یادم نیست تشکر کردم یا نه ... خدایا شکرت ...

اربعین امسال رو با عطش بیشتری طلب کردم ... من زمین خورده ی حکمت های سخت و برگشت ناپذیرتم ... شاخه شکسته ای بیش نیستم و ترمیم شکستگی قلبم فقط به کربلا امکانپذیره ... زمینم نزن بیشتر از این ... دنیا رو برام جهنم‌تر نکن با رد آرزوها و خواسته های زیاده از حدّم ...

منتظر اجابتم یا رب العالمین ..

  • فاطمه‌‌ی پدر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی